آندریاس تمام زندگی خود را در کوه های آلپ اتریش می گذراند ، او در خانواده ای کشاورز زندگی میکند و او هم مانند سایر خانواده به کشاورزی مشغول میشود.او که سواد آنچنانی ندارد کلمات زیادی برای برقراری محاوره ای ساده را در ذهن ندارد و هنگامی که عاشق " ماری" میشود،دچار کمی مشکل میشود.او بجای ابراز علاقه با جملاتی عاشقانه،با دوستانش هنگام غروب اسم "ماری" را بروی کوه با آتش روشن میکنند.او این گونه از او خواستگاری میکند. اما اتاقی ناگوار ماری را از او میگیرد.بهمنی وحشتناک به راه می افتند و زندگی بسیاری از این روستا نشینان را به خطر می اندازد.ماری در حالی که حامله است هم دراین بهمن جان میبازد. آندریاس به قلبی شکسته و مالامال درد،دره و روستایش را ترک میکند و خود را برای حضور در جنگ جهانی دوم آمده میکند.اما در آنجا هم به زندان می افتد و سال ها در زندان باقی می ماند. کتاب " برف بر شانه ی سکوت" مانند دیگر آثار او چون استونر جان ویلیامز یا رویاهای قطار دنیس جانسون،محوریت رمانش یافتن کرامت و زیبایی در تنهاییت.رمانی ایست بی نظیر در مورد یک زندگی روستایی بسیار ساده،که این سادگی آرامشی بی همتا را حتی برای مخاطب در ذهن متصور میشود.
برف بر شانه ی سکوت
- نویسنده: روبرت زتالرمترجم: احسان قبادیناشر: نشر نشانهزبان اصلی: ادبیات آلمانینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1401111 صفحهنوبت چاپ: 1عنوان اصلی: Ein ganzes Leben






























































