ما آدم‌بزرگ‌ها بارها و بارها بهار و تابستان و پاییز و زمستان را دیده‌ایم. شاید جوانه زدن درختان و درآمدن برگ‌های سبز براق روی شاخه‌ها و بعد گل‌های صورتی و سفید میان آن‌ها چندان شگفت‌زده‌مان نکند. ما آن‌قدر به خرید میوه از میوه‌فروشی عادت کرده‌ایم که یادمان می‌رود می‌شود رفت پای یک درخت سیب و سیب‌های تپلی‌مپلی‌اش را یکی‌‌یکی از شاخه جدا کرد. اما بچه‌ها هنوز با شگفتی به این اتفاقات نگاه می‌کنند. برای همین کرستی مِیتسون کتاب تعاملی معرکه‌ای را با نام «بزن روی درخت جادویی» برای آن‌ها خلق کرده است تا نه‌ تنها بچه‌ها با روند زندگی یک درخت و شکل‌گیری فصل‌ها آشنا شوند، بلکه خودشان هم در ایجاد آن نقش داشته باشند. در کتاب «بزن روی درخت جادویی» کودک در کنار والدین یا مربی هم کتاب می‌خواند و هم در تعاملی بازی‌گونه در خلق اتفاقات داستان مشارکت می‌کند. او با جوانه زدن شاخه‌های درخت و میوه دادن آن‌ها، از شاخه جدا شدن برگ‌های پاییزی و بارش برف زمستانی آشنا می‌شود. به درخت ضربه می‌زند و برگ‌ها می‌رویند. دست‌هایش را به هم می‌زند و برف می‌بارد. هوهو می‌کند و باد برگ‌ها را از درخت جدا می‌کند. به بیانی، کودک در این کتاب هم دریافت‌کننده است و هم کنشگر.