ترومن کاپوتی برای ادبیات امریکا بیشتر از یک نویسندهی معمولی کار کرد. «تابوتهای دستساز» یکی از مشهورترین آثاری است که نشان میدهد برای او نوشتن تنها به خیالپردازی پشت میز کارش ختم نمیشد. او برای نوشتن «تابوتهای دستساز» هم درست مثل «در کمال خونسردی» خطر کرده است. کاپوتی فرصتطلبانه در غیرانسانیترین ماجراهایی که رخ میداد حاضر میشد و با استفاده از هوش سرشارش هر آنچه را که میدید با حافظهی خارقالعادهاش ثبت میکرد. او خیلی زود ذهن قاتل، رئیس پلیس و هر آنکه را که میخواست در داستانش به تصویر بکشد، میخواند و بعد با اضافه کردن همهی آن خردهریزها و عواطف و هر آنچه برای خواندنی شدن یک اثر لازم بود، شاهکارش را خلق میکرد. او دوست قاتلان امریکایی بود، دوستی که شاید گاهی وقتها غیرانسانی هم بود، چون او فقط میخواست ذهن قاتل را بخواند، نه برای کمک به رئیس پلیس که برای خلق یک رمان تکاندهنده.»؛
او در «تابوتهای دستساز» از مارس ۱۹۷۵ ما را همراه خودش میکند، از جایی که برای سر درآوردن از یک پروندهی قتل زنجیرهای سر از شهری کوچک در یکی از ایالتهای کوچک غربی امریکا درمیآورد. به دیدن جیک پپر میرود. «ت. ک.» در داستان خود نویسنده است، او میخواهد بفهمد راز این سلسلهقتلهایی که تنها نشانشان تابوتهای دستساز کوچکی هستند که کمی پیش از مرگ به دست مقتول میرسند، چیست. مرگها پیدرپی ادامه دارند، اما این تابوتها کجا ساخته میشوند، راز این قتلها که از مرگ یک وکیل آغاز میشوند و بعد گریبان زنی زیبارو را میگیرند و همینجور در شهر ادامه پیدا میکند، کجاست؟ اما نه «ت. ک.» و نه جیک پپر راه به جایی نمیبرند و نه قاتل از نفس میافتد. اما مرگ ادی زن چهل و چهارسالهی زیبارو دیگر ماجرا را برای «ت. ک.» به سمتوسویی دیگر میبرد، او باید راز این قتل را کشف کند؛
تابوتهای دستساز: گزارش واقعی از یک جنایت آمریکایی
نام اصلی: Handcarved Coffins
نویسنده: ترومن کاپوتی
مترجم: بهرنگ رجبی
ناشر: نشر چشمه
تاریخ انتشار: ۱۳۸۹
۱۰۱ صفحه