این کتاب جلد سوم این مجموعه می باشد. نام اصلی بهلول، ” وکیر بن عمرو ” بود. بُهلول در قرن دوم هجری و معاصر هارون الرشید می زیست. وی در کوفه رشد و نمو یافت و مردم محل او را با نام فارسی بهلول دانا می نامیدند. او در همان شهر ادب می آموخت و سپس خود را به دیوانگی زد. او در سال ۱۹۰ قمری درگذشت. درباره ى او حکایات زیادی نقل شده است. او شیعه و از شاگردان امام کاظم بود و در زمان هارون جانش در خطر قرار گرفت و خودش را به دیوانگی زد. بسیاری او را از عرفا، حکما و شعرای شیعه دانسته اند. مقبره او در بغداد قرار دارد. داستان این کتاب از آنجا آغاز می شود که در یک روز گرم بهلول زیر سایه ى درختی استراحت می کرد. مردی با دوستانش از آنجا می گذشتند و مرد خواست تا سر به سر بهلول بگذارد. مرد به بهلول گفت، خلیفه او را به فرماندهی سگ ها و خوک ها منصوب کرده است. بهلول در جواب بلند شد و در حالی که چوبش را در هوا تکان می داد دنبال مرد و دوستانش دوید و به مرد و دوستانش گفت چه خبر خوبی، حالا سگ ها و خوک ها آماده باشید تا شما را به خانه هایتان بفرستم. مأموران خلیفه او را دیدند و بهلول هر چه اتفاق افتاده بود تعریف کرد و مأموران به او ظرفی پر از غذا دادند و به او گفتند این غذا را خلیفه برای تو فرستاده است. بهلول غذا را نخورد و آن را جلوی سگی گذاشت. مأموران از کار او تعجب کرده و سرزنشش کردند. او در جواب به آنها گفت ساکت باشند اگر سگ هم بفهمد غذا را خلیفه فرستاده، او هم غذا را نخواهد خورد. مأمور برای این که او را دور کند به او گفت استادی در حیاط خانه اش به شاگردانش درس می دهد، خوب است تو هم به آن جا بروی. بهلول به آنجا رفت و…
حکایت های بهلول 3: ضربه کاری!
- نویسنده: احمد عربلوناشر: محراب قلمزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: خشتیتاریخ انتشار: 140016 صفحهتیراژ: 2200نوبت چاپ: 10






























































