آقای شرلوک هولمز گفت: از دیدگاه متخصص امور جنایی بعد از مرگ پروفسور موریارتی فقیدِ خدابیامرز لندن به شهر خیلی کسل کنندهای تبدیل شده است. جواب دادم: – فکر نمیکنم در میان شهروندان منطقی آدمهای زیادی با تو همعقیده باشند. او در حالی که صندلیاش را از پشت میز صبحانه عقب میکشید، با لبخند گفت: – خب، خب، نباید خودخواه باشم. شکی نیست که در این ماجرا جامعه پیروز است و هیچ کس بازنده نیست مگر متخصص بینوای بیکاری که شغل خود را از دست داده است. با حضور موریارتی، روزنامههای صبح پر بود از احتمالات مختلف. اغلب رد پاهای خیلی ناچیز، واتسن؛ نشانه ها خیلی کم رنگ بودند. ولی همین نشانهها برای من کافی بود که پی ببرم آن مغز شریر در معرکه حاضر است. چون خفیفترین لرزشهای لبهٔ تارهای درهم تنیدهٔ عنکبوت حاکی از وجود عنکبوت کثیفی است که در مرکز تارها کمین کرده است.
خون آشام ساسکس (داستان های شرلوک هولمز)
- نویسنده: آرتور کانن دویلمترجم: حشمت صباغیناشر: انتشارات هرمسزبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: پالتوییتاریخ انتشار: 1401196 صفحهنوبت چاپ: 6






























































