رمان «دختر هیچکس» سعی در بازتعریف مسئلهی هویت انسان به شکلی منحصربهفرد دارد. نویسندهی اثر خانم سیسل لاجلی که یک ایرانیالاصل فرانسوی است با خلق شخصیت لوچه نته به عنوان قهرمان داستان مفهوم هویت فردی و هویت بیولوژیکی را مورد واکاوی قرار میدهد. لوچه که از ابتدا با جای خالی پدر بزرگ شده به مادر در حال احتضار خود قول میدهد که نشانی از پدر پیدا کند. این موضوع نهتنها سوگندی به مادر که به خود است و دغدغهی مهم زندگی این دختر جوان را تعریف میکند. پس از آن لوچه برای تحقیقات پایاننامهاش به پراگ میرود و با خانوادهی کافکا ارتباط میگیرد. فرانتس کافکا در زمانهی مواجهه با لوس کارمندی فرسوده و به تنگ آمده از شرایط است. شخصیت کافکا همانی است که همه میدانیم به تنگ آمده از شرایط و ناامید از انتشار آثار. پس از کافکا لوس، چهل سال بعد با صادق هدایت دیدار میکند. او امروز کارمند یک کتابخانه است و با هدایتی آشنا میشود که او هم بعد از انتشار رمان مشهور بوف کور از کشور خود تبعید شده و اینجا یعنی در پاریس با لوچه مواجه میشود. لوچه هنوز با بحران هویت خود دستوپنجه نرم میکند که به تعریفی جدید از آن میرسید. او متوجه میشود پدرش چه شباهتهای دور و درازی به هدایت یا کافکا میتواند داشته باشد.
دختر هیچ کس
- نویسنده: سسیل لاجلیمترجم: سمیه خالدیناشر: کتاب کنجزبان اصلی: ادبیات فرانسوینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1402204 صفحهنوبت چاپ: 1عنوان اصلی: La fille de Personne



























































