وانگاری ماآتای در روستایی که زیر چتری از درختان سرسبز قرار داشت در کشور کنیا زندگی میکرد. در دوران کودکی هنگامیکه همراه مادرش به جنگل میرفت تا برای پختوپز هیزم جمع کند، غرق تماشای جنگل و شنیدن صدای پرندگان میشد. خانواده او یک زمین کشاورزی داشتند که در آن سیبزمینی، نیشکر و ذرت میکاشتند. وانگاری در مدرسه دانشآموز درخشانی بود. برای اینکه همچون درختان جنگلهای کنیا قد بکشد و بزرگ شود، برای تحصیل به آمریکا رفت. شش سال بعد که تحصیلاتش تمام شد به کشورش کنیا برگشت؛ اما از چیزی که دید بهتزده شد. چراکه خبری از آن همه درخت و جنگلهای سرسبز نبود. او خیلی زود متوجه زنانی شد که کمرشان زیر بار هیزمی که حمل میکردند خمشده بدتر از همه پرندگانی بودند که دیگر صدایشان شنیده نمیشد. وانگاری که این وضعیت را دید دست به اقدام زد. کاشتن نهال در حیاط خانهشان … و وقتی نهالها رشد کردند شوق او برای کاشتن تعداد بیشتری درخت افزون شد. او برای کارش از زنان روستا کمک گرفت. خیلی زود زنان در روستاها و شهرهای دیگر شروع به کاشت درخت کردند. بااینحال بریدن درختها همچنان ادامه داشت. وانگاری در مقابل این اقدام ایستاد تا از طبیعت و درختان محافظت کند. او در این راه کتک خورد و حتی به زندان افتاد؛ اما کارش را رها نکرد.
درختان صلح
- نویسنده: جنت وینترمترجم: منیژه مغیثیناشر: مبتکران، میچکازبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: رحلیتاریخ انتشار: 140332 صفحهنوبت چاپ: 2عنوان اصلی: Wangari's trees of peace



























































