وقتی چشم باز کرد، در تابوت وحشت بود و این بار تنها نبود. ویگرات را محکم توی مشت داشت و سرش را روی دامان زنی گذاشته بود که چهرهای آشنا، گیسوانی مجعد و بلند، چشمانی به سبزی برگ درختان و لبهایی ظریف و کوچک داشت. زن یک دستش را روی گونهی او گذاشته بود و دست دیگرش را روی قبضهی شمشیر بلندِ برگِ انگورنشانی که بر کمر داشت، قفل کرده بود...
دشت پارسوا 2: پیشگویی سپیده دم
- نویسنده: مریم عزیزیناشر: افقزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1403424 صفحهنوبت چاپ: 3




























































