دوازده صندلی، سفر دور و درازی است که ایپولیت ماتوِیویچ برای پیدا کردن یک صندلی آغاز میکند. اما چرا این صندلی باید آنقدر مهم باشد که یک نفر برای پیدا کردنش، سفری چنین طولانی را آغاز کند؟ آنهم در صورتی که این صندلی مدتها پیش ضبط شده است... ایپولیت ماتوِیویچ قبل از انقلاب اکتبر، شخصیت مشهوری بود. برای خودش کیا و بیایی داشت و نماینده اشراف بود. حالا کارش در اداره ثبت مرگ و ازدواج است. او از طرف یکی از تابوتسازان مشهور تحت فشار است تا تابوت خوبی برای مادرزن در حال مرگش سفارش دهد. ایپولیت این کار را عقب میاندازد. چون معتقد است خیری از او ندیده است. اما پیرزن در روزهای آخر مرگش، درست زمانی که ایپولیت بالای سرش حاضر میشود، سراغ سرویس مبلمانش را میگیرد. چرا این مبلمان اینقدر اهمیت دارد؟ پیرزن توضیح میدهد که هنگام ضبط وسایل حاضر نشده است تا الماسهایش را تحویل دهد و آنها را در نشیمنگاه صندلی پنهان کرده است. اما صندلیها هم توقیف شدهاند. ایپولیت حالا سفری را آغاز میکند تا این صندلیهای مشهور و دردسرساز را پیدا کند. ایلف و پتروف در کتاب دوازده صندلی، ماجرایی را شرح میدهند که در عین طنازانه بودن، نقدی است بر دولت و حکومت شوروی و تمام آنچه که مانند شعارها و تبلیغات خشکش، در نهایت به نابودی آن منجر شد.
دوازده صندلی
- نویسنده: ایلیا ایلفمترجم: آبتین گلکارناشر: ماهیزبان اصلی: ادبیات روسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1403480 صفحهنوبت چاپ: 6عنوان اصلی: The Twelve Chairs



























































