ویکتور پسرکی است که میخواهد راز قلب بزرگ را بداند. قلب بزرگ نام پدربزرگش بود. او به هرکس که میرسید، یکی از پَرهای کلاه سرخپوستیاش را هدیه میداد. این هدیه باعث میشد مردم لبخند بزنند و احساس ارزشمندی کنند. روزی مادربزرگ کلاه سرخپوستی پدربزرگ را به ویکتور هدیه میکند. ویکتور باافتخار و خوشحالتر از همیشه با کلاه پدربزرگ به مدرسه میرود. همکلاسیهای ویکتور متعجب و هیجانزده کلاهش را تحسین میکنند. آنها میخواهند هرکدام پَری از این کلاه رنگارنگ داشته باشند. ویکتور با بیمیلی پَرها را به همکلاسیهایش میبخشد. وقتی به خانه برمیگردد از دیدن کلاه بدون پَر برآشفته میشود. مادربزرگ به او میگوید: قلب بزرگ تمام عمر پَرهای کلاهش را میبخشید اما هرگز کم نشدند. شاید تو آنها از صمیم قلب هدیه ندادی! در همین لحظه است که ویکتور به راز قلب بزرگ پیمیبرد. اکنون میداند باید چه کند…
راز قلب بزرگ
- نویسنده: سوفی دومولنهایممترجم: زهره ناطقیناشر: برکهزبان اصلی: ادبیات فرانسوینوع جلد: شومیزقطع: رحلی بزرگتاریخ انتشار: 140232 صفحهنوبت چاپ: 1عنوان اصلی: Le secret de grand coeur



























































