تویوتای مشکی پیچید سمت رستوران، بوتههای دو طرف راه را آشفت و با ترمزی صدادار جلو پلهها توقف کرد. زنی با عینک رنگی از پشت فرمان پایین آمد و در ماشین را به حال خود رها کرد. موهای طلاییاش از کنار روسری بیرون ریخته بود و چکمههای چرمی سبز رنگ ساقبلند پایش بود. سویچ را داد دست دربان و با عجله از پله بالا رفت.
زنی با چکمهی ساق بلند سبز
نویسنده: مرتضی کربلایی لو
ناشر: انتشارات ققنوس
داستان کوتاه | زنی با چکمهی ساق بلند سبز
چاپ اول: 1385
104 صفحه






























































