آن چه سقراط از مردمان می خواست این نبود که به چیزی یا کسی یا خود او ایمان بیاورند، بلکه تکلیف خود را این می دید که از مردمان، خاصه جوانان، بخواهد خود بیندیشند. وظیفه ی مقدم خود را این می دانست که بپرسد و از پرسیدن مکرر خسته نشود و آنگاه که پاسخ شنید از شک کردن در پاسخ بیمی به خود راه ندهد، باز بپرسد، پاسخ ها را به محک عقل و فرزانگی بسنجد و بدین گونه مردمان را به خود متکی کند. تنها در پرسیدن و تسلیم نشدن است که حقیقت حجاب از رخ بر می کشد و چون عطیه ای خدایی در سویدای دل و جان می نشیند. حیرت آغاز فلسفه است؛ حیرت و آنگاه به خود آمدن و در آویختن با سیاهی جان گزای جهل، پرسیدن و به جست وجوی حقیقت بر آمدن، چنین است حاق و جوهره ی اندیشه ی سقراطی.
سقراط (نشر آگه)
- نویسنده: آنتونی گاتلیبمترجم: اکبر معصوم بیگیناشر: آگهزبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزتاریخ انتشار: 140379 صفحهنوبت چاپ: 2عنوان اصلی: Socrates



























































