داستان «صبح به خیر همسایه» مشارکت هیجانانگیز حیوانات برای پختن یک غذا است که سرانجام به پختن یک کیک میانجامد. یک روز صبح موشی از خواب بلند میشود و تصمیم میگیرد برای خودش املت درست کند اما متوجه میشود تخممرغ ندارد. میرود و از همسایهاش توکا میخواهد که اگر تخممرغ دارد به او بدهد اما توکا میگوید: «تخممرغ ندارم اما آرد دارم. اگر تخممرغ بگیریم میتوانیم کیک درست کنیم.» آنها باهم میروند پیش سنجاب میروند اما او هم تخممرغ ندارد و به جایش کره دارد. حالا آن سه نفر با آرد و کره میروند تا از موش کور بپرسند که تخممرغ دارد یا نه و این روند ادامه پیدا میکند تا تمام مواد لازم برای درست کردن کیک مثل: شکر، سیب، دارچین، کشمش و… توسط بقیه همسایهها مهیا میشود. خلاصه همه باهمکاری هم کیک را آماده میکنند ولی زمان قسمت کردن کیک که میشود برش کیک برای موش در نظر نمیگیرند و میگویند تو که چیزی نیاوردی و…
صبح به خیر همسایه
- نویسنده: دیوید کالیمترجم: رضی هیرمندیناشر: نشرچشمه، کتاب چزبان اصلی: ادبیات ایتالیایینوع جلد: شومیزقطع: رحلیتاریخ انتشار: 140144 صفحهنوبت چاپ: 5عنوان اصلی: Good Morning, Neighbor




























































