در غولستون همه چیز عادی بود، مثلا ساعت نه شب که میشد همه آشغالهایشان را از پنجره پرت میکردند وسط خیابان و از بوی گندی که تمام شهر را پر میکرد لذت میبردند، غولها مدام با هم دعوا میکردند و فحشهای بدی به هم میدادند و از این کار خوششان میآمد. همه چیزبه طرز احمقانهای عادی بود تا اینکه فرزند دوم خانوادهی غولیها به دنیا آمد. یک دختر که اسمش را غولچه گذاشتند.
غولستون 1
- نویسنده: مهدی مردانیناشر: سایه گسترزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 140284 صفحهنوبت چاپ: 1



























































