خانم بهار گفت: آهوی رنگ ها هنوز نیامده است. اما آهوی رنگ ها کجا می توانست باشد؟ آهوی رنگ ها روی پوستش هزار رنگ داشت. رنگ ها مثل اکلیل روی پوستش می درخشیدند و به اطراف پاشیده می شدند. وقتی راه میرفت؛ رنگ ها را به همه جا می پاشید. آهوی رنگ ها پشت دروازه های بهار مانده بود. شاید هم پشت حصارها دربند بود. خانم بهار موش های کور مهربان را که زیر زمین بودند مامور کرد تا او را پیدا کنند.
قالی خوشرنگ اردیبهشت (قصه های شب های بهاره 2)
- نویسنده: مجید شفیعیناشر: سایه گستر، کتابهای توتفرنگیزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: بیاضیتاریخ انتشار: 140188 صفحهنوبت چاپ: 1






























































