کره اسب سفید می تازد در خیابانی فرعی که اینجا و آنجا آسفالتش خوردگی دارد. سه چهار کرکس با بال های عنابی پهن و وسعت دار پرواز می کنند در ارتفاع پایین و نزدیک بلندای ساختمان ها. موذن زاده ی اردبیلی می خواند که چندان واضح و مفهوم نیست، هنگام آمد و رفت باد. قطره قطره ی آب پشنگه م یشود بر لباس های شسته شده و اویخته از بند رخت. پنجره های خانه ها و آپارتمان ها یکی پس از دیگری کم نوریا بسته می شوند درها و کرکره های مغازه ها یکی از پی دیگری پایین می آیند..
قصه گریز
- نویسنده: مجید روانجوناشر: نو نوشتزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 140289 صفحهنوبت چاپ: 1






























































