لیزه لوته قند توي دلش آب ميشد! آخ جان! آخه روز تولدش بود! توي مزرعه، هميشه جشن تولدهاي قشنگ برگزار ميشد. کيک سيب ميپختند، کاغذکشيهاي رنگوارنگ آويزان ميکردند و تازه با تلمبهي دوچرخه بادکنکها را باد ميکردند. ليزه لوته هم هي فکرش پيش جشن تولدش بود. چرا توي مزرعه خبري نبود؟ نکند يادشان رفته که امروز تولدش است؟
لیزه لوته جشن تولد می گیره
- نویسنده: الکساندر اشتفنس مایرمترجم: مهدی شهشهانیناشر: مهرسازبان اصلی: ادبیات آلمانینوع جلد: شومیزقطع: رحلی بزرگتاریخ انتشار: 140328 صفحهنوبت چاپ: 1عنوان اصلی: Ein Geburtstagsfest für Lieselotte






























































