واااااای! ریکیپرنده عاشق میشود. عاشق کی؟ سامانتا که توی کارواش کار میکند و تازه جک را هم خیلی دوست دارد. ریکی باید دل سامانتا را بدزدد. حالا باید چیکار کند؟ مثل جک موهایش را بلند کند؟ یا چی؟ ریکی باید کارهای جذابتری بلد باشد البته بدون دردسر که نمیشود... ریکی پسر ۱۰-۱۲ ساله ای است که به نظر همکلاسی هایش کمی عجیب وغریب است. حتی مادرش هم این طور فکر می کند. او خیلی دوست دارد معروف باشد ولی در هیچ چیز مهارتی ندارد؛ نه در ریاضی، نه فوتبال، نه دوچرخه سواری نه خیلی کارهای دیگر که معمولا برای پسرها مثل آب خوردن است. ریکی فکر می کند تنها مهارتی که دارد پخمه بودن است. او حتی از ظاهر خود هم راضی نیست. او یک راز دارد او می تواند مانند پرندگان پرواز کند. او این توانایی را از پدرش به ارث برده است. اما مشکل اینجاست که اگر کسی حتی پرنده یا گربه ای او را در حال پرواز ببیند سقوط می کند. ریکی از بالای سر یک سگ و یک گروه دخترهای راهنما پرواز می کند. اگر آنها بالا را نگاه کنند، او می افتد، آن هم درست روزی سرشان.
ماجراهای ریکی پرنده 3: کلاه گیس فرفری
- نویسنده: پل جنینگزمترجم: اعظم مهدویناشر: نشر هوپازبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: جیبیتاریخ انتشار: 1401277 صفحهنوبت چاپ: 14عنوان اصلی: Don't Look Now Book 3





























































