سرازیر شد پایین جاده. اسکلت خری را دید که مدتها از مرگش میگذشت. گیاهی چندشاخه و خاکآلود از میان دندههای حیوان بیرون زده بود. مرد و دوستانش گرسنه بودند. او باید خود را به شهر میرساند و نان میگرفت. اگر گرفتار میشد مخفیگاهشان لو میرفت. سر و رویش را با دستاری بلند پوشانده بود و سایهاش مثل هراسی از پیاش میآمد...
مردی که از خواب آمد
- نویسنده: عبدالمجید نجفیناشر: انتشارات قدیانیزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 140180 صفحهنوبت چاپ: 1






























































