داستان رمان «مرگ گفت: شاید» بهعنوان اثر دیگر بوالو-نارسژاک، درباره مردی بهنام هِروِه لُب است که بهعنوان مشاور شرکتهای بیمه فعالیت میکند و در شروع قصه، در یکمرکز شبانهروزی امداد حضور پیدا کرده تا درباره کسانی که قصد خودکشی دارند و با اینمرکز تماس میگیرند، تحقیق و پژوهش کند. یکی از تماسهای تلفنی به مرکز که باعث جلب توجه لُب میشود، مربوط به زینا ماکووسکی دختر یکفیزیکدان مشهور لهستانی است. ایندختر خود را معرفی نمیکند و کمک هم نمیخواهد. تنها خواستهاش این است که روی سنگ گورش، گل بگذارند! در ادامه داستان، با اقدام بهموقع پلیس زینا از مرگ نجات پیدا میکند اما لُب با یکمعما روبرو میشود که پاسخی برایش ندارد؛ سوءقصدهای پیاپی به جان دختر. رمان «مرگ گفت: شاید» در ۱۲ فصل نوشته شده است.
مرگ گفت: شاید
- نویسنده: پی یر بوالومترجم: عباس آگاهیناشر: جهان کتابزبان اصلی: ادبیات فرانسوینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1401182 صفحهنوبت چاپ: 1عنوان اصلی: La mort a dit : peut-être



























































