نویسنده در مقدمه کتاب بیان ميكند: قصههايي را که پيش رو داريد، ميتوانيد يک به يک بخوانيد، پي در پي، از وسط يا آخر، فرقي نميکند. همه مشقهاي خاطراتاند براي دل خود. هر کدام را غلط گرفتيد، ميتوانيد خط بزنيد. بخشی از متن کتاب: حمام شب عید. مدتی بود که گویا بزرگتر شده بودم چون به حمام عمومی زنانه رفتن با مادر اعتراض برانگیز شده بود. "کمکم باباشم وردارین بیارین". در آن فضای مهآلود بخارآب گرم و صدای تاس و لگن و تصویر محو و مبهم زنان بسیار با سینههای آویزان و موهای دراز و خیس صابونی نمیفهمیدم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. پدر چون شبها دیر میآمد، صبحها که ما مدرسه میرفتیم همیشه خواب بود. فقط بعضی جمعهها اگر مغازه نمیرفت، موفق به دیدارش میشدیم. اما عصرهای جمعه هم باز میزد بیرون پی رفقایش و باز دیر میآمد که ما خواب بودیم. بنابراین سلمانی و حمام رفتن هفتهبههفته من همراه شد با عمو و پسرعمو که حمامهای خصوصی را که نمره میگفتند دوست نداشت و حمام عمومی را ترجیح میداد، چراکه خزینه داست و او به آب کر اعتقاد داشت. بعدها هم که وزارت بهداشت دستور برچیدن خزانهها را داد و بهجای آن دوش کاشتند عمو دست از عمومی رفتن برنداشت، چراکه فکرمیکرد آدم در حمام نمره تمیز نمیشود. عذابی بود حمام رفتن با او...
مشق های خط نخورده
- نویسنده: ابراهیم حقیقیناشر: نشر مرکززبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1396168 صفحهتیراژ: 350نوبت چاپ: 3






























































