کبوتر آبی بامزه، همینطور که خوشحال و بیخیال در حال پرواز کردن بود، چشمش به ساندویچی بزرگ روی زمین افتاد. برای همین هم به سرعت بال زدنش اضافه کرد و تندی فرود آمد تا ساندویچ خوشمزه را بردارد و یام یام آن را یک لقمهی چپ کند! اما بهمحض اینکه منقارش را باز کرد و گفت: «آآآآآ هاهاهاها…» صدای کسی به گوشش رسید که گفت: «اون یک ساندویچه؟» اگر گفتید این صدا صدای چهکسی بود؟ خوب معلوم است، صدای جوجهاردک طلایی بود که دلش میخواست از طعمِ ساندویچ خوشمزه بچشد. اما خوردن از این ساندویج به آن سادگیها هم که او فکر میکرد نبود! میپرسید: «چرا؟» خب، معلوم است؛ چون کبوتر آبی اصرار داشت چیزی که در دستش نگه داشته یک ساندویچ معمولی نیست؛ بلکه ساندویچ خودِ خودِ اوست!
کبوتر ساندویچ پیدا می کند
- نویسنده: مو ویلمزمترجم: علی خاکبازانناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانانزبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: خشتیتاریخ انتشار: 140336 صفحهتیراژ: 2500نوبت چاپ: 4عنوان اصلی: The Pigeon Finds a Hot Dog!



























































