"... هرگز نتوانسته بودم به زندگی خود شکلی بدهم، هرگز اخلاق و روحیهی خود را کاملا قبول نکرده بودم. شاید به خاطر این که هرگز در زندگی به مشکل برخورد نکرده بودم تا در مقابلش استقامت کرده، خود را شناخته و به دیگران بشناسانم. شاید هم به خاطر اخلاقم، که به همه چیز تمایل داشت، مدام خود را فدای این و آن میکردم. عاقبت از آنچه وحشت داشتم، بر سرم آمده بود: من اصلا خود را نمیشناختم و هرگز برای خود حقیقتی درست نکرده بودم..."
یکی هیچکس صد هزار
نویسنده: لوئیچی پیراندلو
مترجم: بهمن فرزانه
ناشر: نشر علمی و فرهنگی
داستان کوتاه
چاپ اول: 1350
145 صفحه