راوی داستان، سرگشته از نسل جنگ، تاريخ زندگی جستجوگرانهاش را كه آغازش مقارن با آغاز جنگ تحميلی عراق عليه ايران است، به دنبال گمشدههايش تا زمان حال امروز ايران معاصر پی گرفته است. گمشده يا گم كردههايش هم انسانهايی هستند كه از او دور ماندهاند و هم هويت خانه و زندگی جامانده در كودكی و نوجوانیاش.
سگ خارجی روایت روح شرحه شرحه آدمهایی است که در حیرت و تعلیقی ناشی از همان حیرت روزگار میگذرانند. دختر (راوی) که میخواهد خانوادهاش را گردِ هم آورد و نجات دهد، دختری کُردِ عراقی که آوارگیاش سر آوارگان این سوی مرز خراب میشود، برادرانی که هر یک به شکلی میروند و دیگر بر نمیگردند، گم میشوند، حتی به زندگی برگرداندن برادری که به ظاهر هست، جایی نرفته، اما در حقیقت نیست.
رمان سگ خارجی روایت بوکشیدن است. بوهای شیرین و شاد، تلخ و نوستالژیک و گاهی گس و سوزاننده و حیوانی! مثل بوی سوزان سگی که ذره ذره جان میکند و میخندید!
بخشهایی از کتاب:
«مدتهاست در این اتاق تنهایم. کسی مخالفتی ندارد یا شاید مخالفتش را ابراز نمیکند. فقط صدای باز شدن در «این» اتاق مرا از جا میپراند چون همیشه با خشم باز میشود، با تصور لذت غافلگیر کردن کسی که در این اتاق تنهاست. «آن» اتاق هم مال من نبود، همه آن را «اتاق برادر»م مینامند: «همان صندلی که توی اتاق برادرت است»، «برو آن را از کمد اتاق برادرت بردار». ولی من همیشه میگفتم «آنجا». آنجا همیشه سرد بود با آن پنجره خیلی بزرگش. یادم نمیآید برادرم هیچگاه آنجا نشسته باشد یا درس خوانده باشد یا هر کار دیگری کرده باشد. ولی همه میگفتند «اتاق برادرت». نمیدانم از چه چیز آن اتاق خوشم میآمد. از کتابخانهاش که پر از کتاب بود یا از عکس نویسندههایی که قاب گرفته و زده بود به دیوار یا از پوستری که زده بود به پشت در اتاق. نه! من از همه اینها بدم میآمد. از همهشان، شاید برای همین اینجا هستم چون از آنجا متنفرم.
میدانم هرجا بروم آخرش برمیگردم به همین اتاق، الآن جایی ندارم بروم. چرا جایی نمیروم؟ «جایی» حتما تداعیکننده جای خوبی است؟ نه. شاید «جایی» یعنی یک جای بد. مامان همیشه وقتی میرفت بیرون میگفت «جایی» نروی! مطمئن بود نمیروم، نمیروم «جایی». همیشه مرا از بیرون میترساند: «دخترها نباید تنها جایی` بروند. اگر بدون ما جایی بروی قَرهقرهها کلیههایت را میدزدند.» به بچهدزدها میگفتند «قرهقره»: زنانی با چادر سیاه و چشمهایی که تمام خاکستری بود، زنانی کور که هرگز ندیدم چون هیچوقت «جایی» نرفتم...»
------
«مدتی است احساس معلق شكست دارم، يك شكست بد و دور. انگار اين احساس را از خيلی وقت پيش داشتهام. نمیدانم چرا گفتم "معلق". مثل حسهايی كه برای هميشه در ذهنمان میمانند اما گاهی چون فراموششان میكنيم فكر میكنيم رفتهاند و به محض تكرار حادثهای، به سرعت برق و باد میريزند توی ذهنمان، لابد همين نزديكیها بودهاند و جای دوری نرفته بودند. میگویم دور چون همین احساس را زمانی داشتم که کنکور میدادم، مطمئن و قوی به سوالها جواب میدادم، انگار یکی از چهار گزینه توی ذهنم پررنگتر میشد؛ بعدها وقتی فهمیدم قبول نشدهام همین حس معلق شکست را در یاد آوردن لحظاتی پیدا کردم که داشتم به آن سوالها جواب میدادم. حس گنگ شکست، حس اشتباه درست بودن آن جوابها و حس بد دانستن جواب درست آنها تا همیشه، چون هیچ وقت بعد از امتحان سراغ کتاب نمیرفتم؛ یا سراغ پاسخنامههایی که بعد از کنکور میدادند. هیچ وقت!»
------
«مامان میگوید هر دو رفتهاند، چه فرقی میکند. «رفتن با برنگشتن فرق دارد مامان.» بعد از رفتنش، همه در سکوت به زندگی با او ادامه میدادند. شاید هم نه. کسی دیگر به او فکر هم نمیکرد. من آن وقت فهمیدم که رفتن با مردن یکی نیست. کاش مردن مثل رفتن بود؛ نه سنگ قبر داشت، نه سر خاک رفتن و نه لباس سیاه. اما اشک دارد. هر دوتاشان اشک دارند.»
میانگین امتیازات:
(0 رایدهنده)
جملات منتخب
Keep your visitors in the know. Want to make this content your own? Just add your images, text and link
Keep your visitors in the know. Want to make this content your own? Just add your images, text and links, or connect to data from your collection.
Keep your visitors in the know. Want to make this content your own? Just add your images, text and links, or connect to data from your collection.
Keep your visitors in the know. Want to make this content your own? Just add your images, text and links, or connect to data from your collection.
Heading 6
![face-naakojaa_1_338.jpg](https://static.wixstatic.com/media/858d73_adc1ba15131148babe6d4f7e7fc00f5f~mv2.jpg/v1/crop/x_22,y_7,w_194,h_316/fill/w_66,h_107,al_c,q_80,usm_0.66_1.00_0.01,blur_2,enc_auto/face-naakojaa_1_338.jpg)
محمد چرمشیر
نمایشنامهنویس
متولد 1339
یادداشتها
نظرات کاربران
هنوز نظری ثبت نشده است.
نام کاربر
متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر متن نظر
Sept. 23, 2023 at 11am
Botany in The Developing World
Avenir Light is a clean and stylish font favored by designers. It's easy on the eyes and a great go to font for titles, paragraphs & more.
Sept. 23, 2023 at 11am
امتیاز شما به این محصول
برای ثبت نظر خود، لطفا وارد یا عضو شوید.