«... سفر میکرد، مثلا.و هر بار به سرزمین دیگری میرفت: میرفت به مرکز لندن، با قطار میرفت به در و دشت، به قلهی کوهی میرفت که برف تا کمرش میرسید، یا به بزرگترین کلیسای جهان میرفت، ستونهای آن را میشمرد و توی چشم شمایل مسیح مصلوب خیره میشد. سفر میکرد. و چیزی که فهمیدنش خیلی سخت بود این بود که از کجا میدانست کلیسا یا برف یا ببر چه شکلی است...
نووهچنتو
نام اصلی: Novecento
نویسنده: الساندرو باریکو
مترجم: حسین معصومی همدانی
ناشر: نشر نیلوفر
تاریخ انتشار: ۱۳۸۵
۷۶ صفحه