کتاب «آلگرو» رمانیست که موتزارت در آن بهعنوان راوی اولشخص حضور دارد و وقایع رمان از زبان او نقل میشوند. داستان کتاب «آلگرو» از این قرار است که موتزارت جوان با مردی به نام جک تیلور مواجه میشود و این مرد در موردی از موتزارت کمک میخواهد. جک تیلور چنان در برابر موتزارت حالتی ملتمسانه دارد که موسیقیدان نابغه، با اینکه از پدرش آموخته به هیچکس اعتماد نکند، در مواجهه با او دلش به رحم میآید و میخواهد خواستۀ تیلور را اجابت کند، اگرچه این نگرانی را هم در دل دارد که مبادا جک را پدرش سراغ او فرستاده باشد تا ببیند موتزارت در غیاب پدرش احتیاطهای لازم را در مواجهه با غریبهها میکند یا نه. معلوم میشود که جک تیلور پسر پزشک معالج یوهان سباستین باخ، آهنگساز بزرگ، است و جک از طریق پدرش رازی را درباب مرگ باخ میداند. اینگونه است که پای یوهان کریستین باخ، پسر باخ که او هم آهنگساز است و در لندن زندگی میکند، نیز به رمان باز میشود.
آلگرو
- نویسنده: آریل دورفمنناشر: نشر برجزبان اصلی: ادبیات اسپانیایینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1400240 صفحهنوبت چاپ: 1عنوان اصلی: Allegro