ما بدون اینکه بدانیم از کجا آمدهایم و به کجا میرویم، بدون داشتن چیزی که اسمش را گذاشتهایم هویت، یا حتی کلمهای که آن را اسم خودمان میدانیم زندگی ما چطور خواهد شد؟ چه چیزی داریم و اگر اینها را داشته باشیم، چه را نخواهیم داشت؟ و این سؤالی است که میلاس از خوانندۀ خودش دارد ... شاید هرکدام از این آدمهای ساده خود ما هستیم و در گیرودار زندگی یادمان رفته هرچه دوروبرمان شلوغتر میشود تنهاییمان هم بیشتر میشود، بیشتر از خودمان دور میشویم. شاید در لحظه اول، نگاه نویسنده را ساده میبینیم. اینکه وقایع زندگی روزانه یک فرد عادی، بهتر بگویم، یکی از معمولیترین افراد جامعه، بخواهد کتابی بشود تعجببرانگیز بنماید. اما واقعیت این است که این فرد بهظاهر معمولی میتواند خود ما باشد. از دیدگاه میلاس زندگی یک هزارتوی پیچیده نیست که از هر طرف برویم راهمان بسته باشد. تنها واقعیتی که در نوشتههایش سعی در بیان آن دارد این است که ما، هر کداممان، ابرقهرمان زندگی خود هستیم و تا زمانی که به شناخت کاملی از خودمان نرسیم، تنهاییم. در آثار او هر اتفاق ساده روزمرهای پتانسیل این را دارد که تغییر شگرفی در مسیر زندگی ما ایجاد کند و اگر با نگاه متفاوتی به آن بنگریم مسیرمان هم متفاوت خواهد بود.
تنهایی این بود
- نویسنده: خوآن خوسه میاسمترجم: نسترن میرهادیناشر: نشر گویازبان اصلی: ادبیات اسپانیایینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1400160 صفحهنوبت چاپ: 1عنوان اصلی: La soledad era esto






























































