كتاب مجموعه داستان «قايق هايي از آتش» برگزيده اي از داستان هاي نويسندگان پساپست بوم آمريكای لاتين را شامل مي شود.
....كاريون سرخوش بود و مهربان.
اگر در اين صبح تاريك ماجراي ديگري پيش مي آمد، و اگر ماجرا يكي از قصه ها باب ميل او مي بود، وقتي يك دوست و يا يكي از فك و فاميل ها از او مي پرسيد: «هي چولو، بيرون چه خبر؟» شايد مي گفت: «خيلي خب كومپا، از شبي بگويم كه مردي داشت سگي را نفله مي كرد و من بهش كمك كردم.» نه، اين كه ظاهرا خيلي لوس به نظر مي رسد. «خيلي خب مرد، يك بار به مردي برخوردم كه تازه سرسگي را بريده بود...» كسي چه مي داند او قصه را چگونه تعريف مي كرد؟ يا اصلا تعريف مي كرد؟!...
قایق هایی از آتش
نویسنده: میشی استراوسفلد
مترجم: بیوک بوداغی
ناشر: نشر آگه
داستان کوتاه
چاپ اول: 1392
236 صفحه






























































