زندگی توي خيابان براي کاکلي خيلي سخت بود. او هميشهي خدا گرسنهاش بود و هيچوقت غذاي درست وحسابي براي خوردن پيدا نميکرد. او هر روز صبح بدوبدو ميرفت به ايستگاه راهآهن و منتظر اولين قطار ميماند. اگر شانس ميآورد، مسافرهايي که باعجله سرکار ميرفتند کمي خرده نان برايش ميريختند. اما امروز يک مشکلي وجود داشت. انگار کاکلي تنها نبود....
کبوتر گرسنه و آخرین سیب زمینی سرخ شده
- نویسنده: دانکن بیدیمترجم: سمیه حیدریناشر: مهرسازبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: رحلیتاریخ انتشار: 140328 صفحهنوبت چاپ: 1عنوان اصلی: The Last Chip






























































