روبهرویی دو مرد، در یک ناکجاآباد، جدالی که موضوعاش میل است و شهوت...
یکی، قاچاقفروش که کالای مرموزی دارد برای فروش و نامش را نمیگوید... آن یکی، خریداری که با میل مبهمی درگیر است و نمیخواهد (نمیتواند؟) آن را فاش کند... استعارهی رابطهی قدرت میان دو مردی که هرکدام به نوبت آن یکی را بو میکشد، اقوا میکند، به جنگ میطلبد و سرانجام میدَرَد..
«اولین اقدام خصومت، قبل از ضربه، تدبیری است به نام تجارت زمان. که در غیاب عشق با عشق، بازی میکند، میلی از روی انزجار... اما به مانند جنگلی است در آتش که رودی از میانش میگذرد. آب و آتش یکدیگر رامیلیسند، ولی آب محکوم است به غرق کردن آتش. و آتش ناچار به تبخیر آب. تبادل کلمات تنها برای وقتکشی است قبل ازتبادل ضربات... زیرا هیچکس ضربه خورن را دوست ندارد و همه وقتکشی را دوست دارند. منطق میگوید موجوداتی هستند که هرگز نباید در خلوت روبروی هم قرار بگیرند. اما قلمرو ما بیش از اندازه کوچک است. و انسانها بیش از اندازه زیاد و ناسازگاریها فراوان و ساعات و اماکن تاریک و کویر بیشمار. برای اینکه منطق در این دنیا جایی داشته باشد.» برنار ماری کلتس
در خلوت مزارع پنبه
نام اصلی: Dans la Solitude des Champs de Coton
نویسنده: برنار ماری کلتس
مترجم: تینوش نظمجو
دور تا دور دنیا نمایشنامه - ۲۰
تاریخ انتشار: ۲۰۱۲
چاپ سوم
۷۱ صفحه