در کانون این رمان زنیست که به گفتهی «راوی» حصاری دور خود تنیده، حصاری که او را نفوذناپذیر میکند، حتی در محرمترین لحظات. زنیست که به گفتهی «موجی»، چشمهایش تمام خمپارههای زمین را ساکت میکند. ما این داستان را ابتدا از زبان راوی و موجی میخوانیم. ولی این دو همهی آنچه «رودی» بوده است را بر ما عیان نمیکنند. تا آنکه... «رودی و راوی و موجی» رمانیست روانشناختی. در این رمان اشتیاق به فهم شخصیتی که حالا دیگر نیست ولی حضورش در تمامی داستان آشکار است خواننده را کنجکاو میکند و او را فصل به فصل به راوی یا موجی یا مردان دیگر میسپارد. آنها هر یک از رودی میگویند بدون آنکه خواننده را قانع کنند که رودی را به خوبی میشناختهاند. خواننده درمییابد که رودی پازلیست که باید از چینش قطعات مختلف از روایتهای مردان متفاوت فهمیده شود. ولی آیا این پازل کامل میشود؟ آیا خواننده در مییابد که عاقبتِ رودی را چه کسی رقم زد؟
رودی و راوی و موجی
- نویسنده: داریوش کریمیناشر: نوگامزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 2025150 صفحهنوبت چاپ: 1



























































