ماهی هایی که می گرفتند، کفاف مخارج زندگی را نمی داد. حالا اما ماهی گران شده؛ قیمت ماهی مرکب، هشت پا، صدف و میگو سر به فلک می زند، اما برکت دریا نیز رفته است. دیگر به همان راحتی در هر عمقی از دریا قلاب ماهیگیری را نمی کشیدند. کشتی های ردیاب دار که از دیگر دریاها می آمدند، عمق دریا را به هم می زدند. در سواحل، رستوران های لوکسی بر پا شده بودند که برای خرید تازه ترین ماهی ها با یکدیگر رقابت می کردند. این در حالی بود که کسانی که آن ماهی ها را می گرفتند، خود نمی توانستند قدم به آن رستوران ها بگذارند. با آن قیمت های سرسام آور مگر ممکن بود؟ می گفتند که اهالی استانبول می آیند و درآمد یک ماه آنها را خرج یک وعده غذا می کنند. عده ای هم می گفتند که چنین پولی را صرف یک جام نوشیدنی در هتل های لوکس می کنند. روستایی ها اصلا فکرش را هم نمی کردند که پول بدهند و بیرون از خانه ماهی بخورند. برایشان عجیب بود. رستوران ها مشتری های خوبی بودند، اما این هم تغییر چندانی در درآمد ماهیگیرها ایجاد نمی کرد.
ماهیگیر و پسرش
- نویسنده: زولفو لیوانلیمترجم: پری اشتریناشر: نگاهزبان اصلی: ادبیات ترکینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1401168 صفحهنوبت چاپ: 2عنوان اصلی: balikci ve oglu






























































