شش جفت زن و شوهر بودیم که هر روز مهمانی دوره ای داشتیم و ماهی یک بار همدیگر را می دیدیم و دیداری تازه می کردیم.در نخستین شنبه هر ماه این میهمانی به گردن یکی از شش جفت می افتاد .همیشه وقتی نوبت سور دادن نادر خان می افتاد ما عزا می گرفتیم ، عزا برای غذا. چون زنش رودابه خانم الحق و الانصاف در بد غذا پختن نابغه بود و اگر قرار میشد که در این خصوص مسابقه ای ترتیب دهند و برای ناشی ترین آشپزها جوائزی در نظر بگیرند، به طور قطع او نخستین برنده بود...
هپل هپوخان
- نویسنده: ابوالقاسم حالتناشر: نشر علمزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: گالینگورقطع: وزیریتاریخ انتشار: 1401314 صفحهنوبت چاپ: 2






























































