یک سنت ترکی باستانی وجود دارد که به هر کسی که یک پرنده کوچک را آزاد کند نوید جایی در بهشت داده می شود. سه پسر برای اینکه بتوانند جایگاه خود را در بهشت فراهم کنند و البته کسب درآمدی داشته باشند، کار گرفتن پرندگان را آغاز می کنند تا مردم بتوانند آنها را آزاد کنند... «پرندگان نیز رفتند» داستانیست نمادین. روایتی از شغلی ورافتاده و سبکی از زندگی که در هیاهوی مدرنیسم گم شده است. سرگذشت سه نوجوان که با پیشینههای جورواجور و از شهرهای مختلف به استانبول رسیدهاند و زندگی جدیدی جستوجو میکنند، یک زندگی بیدغدغه و رویایی. البته رویای هر کدام با دیگری متفاوت است، یکی به بیغولهای برای اسکان مادرش راضیست و دیگری به بازپسگیری قالی یادگاری جهاز مادرش و عشقبازی با روسپیها؛ آن یکی هم سودای ویلاها و زنها را در سر میپروراند. ماجرا در دشت فلوریا، در کنارهی استانبول و میان جنگل و تیغزار و دریا، میگذرد. سلیمان و سمیح و خیری برای پولآوردن در فلوریا چادر زدهاند و انبوه پرندهگانی را که در آن فصل سال در آنجا هستند به تور میاندازند. گاهی شاهین یا پرندهی کمیابی شکار میکنند و چند صد لیرهای گیرشان میآید، اما بیشتر اوقات فقط پرندههای ریز بیقیمت گرفتار تور میشوند. این پرندهها ارزشی ندارند؛ فقط میتوان آنها را در قفس انداخت و به شهر برد و دانهای دو و نیم لیره به کسانی فروخت که دلشان میخواهد آنها را آزاد کنند.
پرندگان نیز رفتند
- نویسنده: یاشار کمالمترجم: مصطفی ایلخانی زادهناشر: نشر ثالثزبان اصلی: ادبیات ترکینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1400112 صفحهنوبت چاپ: 1عنوان اصلی: Kuslav da gitti= The birds have also gone






























































