مرا به طرف اتاقی که آن جا سمت چپ راهرو بود، راهنمایی کرد. چراغ را روشن نکرد، درِ اتاق را باز گذاشت. با نور راهرو اتاق به خوبی روشن بود. تختی خیلی بزرگتر از اتاقِ انتهایی آن جا بود، با قابِ بیتشک. پردهها کشیده بودند، از همان پردههای سیاهی بود که در هتل دیده بودیم، همان هتل اطرف وال-دو- گراس. طرف چپ دیوار، مقابل تخت، میز سه پایهای بود که روی آن یک جا صفحهای چرمی قرار داشت و دو یا سه صفحهی سی و سه دور در آن بود. با پشت آستینش گرد و خاک جلد صفحهها را پاک کرد. گفت: «یک لحظه همین جا منتظر باش.» روی تخت نشستم. وقتی برگشت، یک ساک همراهش بود که جا صفحهای با تمام صفحهها را در آن گذاشت. کنار من روی تخت نشست و به نظر میآمد فکر میکند، انگار میترسید چیزی را فراموش کرده باشد. با صدای بلندی گفت: «حیف که نمیتوانیم در این اتاق بمانیم.» خندید، خندهای از روی بیحوصلهگی. صدایش انعکاس خنده داری دراین آپارتمان داشت. درِ اتاق را پشت خودمان بستیم.
چمن شبها
نام اصلی: L'herbe des nuits
نویسنده: پاتریک مودیانو
مترجم: مریم جلالیفراهانی
ناشر: نشر فرهنگ آرش
تاریخ انتشار: ۱۳۹۴
۱۵۲ صفحه