بهار خواهد شد...
به گوش خویش شنیدم بهار خواهد شد
غزل غزل قلمم بیقرار خواهد شد
شنیدم از نفس سبز ژاله بار نسیم
که باز فرصت دیدار یار خواهد شد
وخارِ کوچ اگرچه خلانده خاطره را
خیال، مرهم آزار خار خواهد شد
به دوشِ عشق مرا تا دیار خواهد برد
و سیر و سرکه و سنبل قطار خواهد شد
کنار سکه و سیب و سماق و سبزهی عید
سرور بر سر هستی نثار خواهد شد
عزا و ندبه صدا را سیه نخواهد کرد
ترانه عادت شب زندهدار خواهد شد
عجوز زهد بدینسان جنون نخواهد کرد
شکسته چوبهی ننگین دار خواهد شد
وگل به گل ز فضا شعر تازه خواهی چید
بدر حجاب خموشی، بهار خواهد شد!
چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگلبوکز بخوانید.
یادتان هست؟
نسخه چاپی از آمازون - کشور مورد نظر را انتخاب کنید