میرمیرانی برای مخاطبان این اثر صوتی نوشته است:
سلام! گاهی آدمیزاد در غروبی سرخ یا طلوعی نارنجی هوایی میشود برای سطرهای یتیمی که نوشته سرپناهی بسازد.
من بارها که هوایی شدهام، که بارها یادم خودم را هم فراموش شده،
بارها که دستهایم را سپردهام تا آخرین عاشیق دنیا با آن زخمه به سازش بزند، بارها… بارها این کار را کردهام و نامش شده کتاب.
اولینش با دکتر تنهای مزینان بود و بعد هم چند خاطره پائیزی.
گمانم شمارش از پانزده جلد گذشته باشد حالا. حالا که زندگی را و کتابهایم را گاهی با هم ورق میزنم.
در این تورقِ سالیان رسیدهام به به لهجه سپیدار سخن گفتن با لهجه سپیدار روزی، غروبی شاید، آمد روی کاغذ.
من نشستم و پارههایی را بر پاره پارهترین کاغذهای جهان، بیلک و صاف نوشتم.
وقتی مینوشتم در ضمن خواندمش و بعد خواستم ذهنیت و عینیت برای این کارم یکی شود که شد.
شد همین به لهجه سپیدار.
حالا در این سقف کاغذی و صوتی سطرهای یتیمی دیگر از واژه هایی که استخدام کردهام یا به عاریت گرفتهام از روزگار، صاحب سرپناه شدهاند دوستشان دارم مانند تمام کارهایم و امید دارم که دوستشان بدارید همچون به لهجه سپیدار.
به لهجه سپیدار
نویسنده: علی میرمیرانی
گوینده: علی میرمیرانی
ناشر: نشر سیوا
ناشر صوتی: کتاب نوین گویا
داستان بلند، کتاب صوتی
۵۸ دقیقه