داستان از آنجایی آغاز میشود که ک. شب وارد دهکدهای میشود که قصر در آن واقع است. به مهمانخانهای پناه میبرد تا استراحت کند. میخواهند او را از آنجا برانند و دلیلشان برای این کار این است: میگویند هر کس بخواهد وارد دهکده شود یا در آنجا بماند میبایست از قصر اجازه گرفته باشد. ک. مدعی میشود که با درخواست خودِ قصر به آنجا آمدهاست. آنها به قصر زنگ میزنند. اول این ادعا رد میشود اما بعد تایید میشود و او را به عنوان مساح میپذیرند. فردا صبح او برمیخیزد تا به قصر برود و با شرح وظایفش آشنا شود اما تا پایان داستان موفق نمیشود. او در روز دوم دل به عشق فریدا، دختری که مهمانخانه آقایان است، میبازد و با او ازدواج میکند. در ادامه داستان از تلاشهای ک. برای رفتن به قصر، ارتباط با اهالی دهکده، برخی آقایان یا سران قصر است تا بتواند به قصر وارد شود.
قصر (جیحون)
- نویسنده: فرانتس کافکامترجم: شهناز ایلدرمیناشر: جیحون، کارگاه سپاسزبان اصلی: ادبیات آلمانینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1397148 صفحهنوبت چاپ: 2عنوان اصلی: The Castle